مادرجون این دسته گل تقدیم تو،
به شرط اونکه تو خودت گل باشی و من خاک زیر پات
به یاد می آورم لحظه های فراز را که صدای او اعتبارم می بخشید
و لحظه های نشیب را که اعتمادم به یاد می آورم
افرای افراشته ای را به یاد می آورم مادرم را …
آسودگی از محن ندارد مادر
آسایش جان و تن ندارد مادر
دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر