loading...

سایت تفریحی وسرگرمی آسیافان

داستان طنز,داستان خنده دار,داستان خلبانان نابینا,خلبان های نابینا,داستان جالب,داستان زیبا,داستان قشنگ,داستان های ترسناک,داستان های بسیار جالب,داستانک,داستانک خنده دار,داستانک طنز

آخرین ارسال های انجمن

داستان طنز دادگاه خانواده

naser بازدید : 915 چهارشنبه 13 آبان 1394 : 15:15 ب.ظ نظرات (0)

حاج آقا(قاضی): خودتونو کامل معرفی کنید…
- شوهر: کاظم! برو بچ بهم میگن کاظم لب شتری! دیلپم ردی! ۲۳ ساله!
- زن : نازیلا! لیسانس هنرهای تجسمی از دانشکده سیکتیروارد فرانسه! ۲۰ ساله!
– حاج آقا : چه جوری با هم آشنا شدید؟

به ادامه مطلب بروید

داستان خنده دار چیزی در انسان که 15 برابر میشه

naser بازدید : 1361 جمعه 09 اسفند 1392 : 16:25 ب.ظ نظرات (0)

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ ﮐﺪﺍﻡ ﻗﺴﻤﺖ ﺑﺪﻥ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﺑﺸﻪ ﺳﺎﯾﺰﺵ 15 ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﯿﺸﻪ ؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺳﺮﺷﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ .

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﮐﻼﺱ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻗﺮﻧﯿﻪ ﭼﺸﻤﻪ ...

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﻭﺗﺎ ﺻﻔﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺗﺎ ..

ﮔﻔﺖ ﯾﮑﯿﺶ ﺑﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﻮ ﺑﻠﺪ ﻧﺒﻮﺩﯼ

ﯾﮑﯿﺸﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﺕ ﻣﻨﺤﺮﻓﻪ ...

ﺑﺎﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺗﻪ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﯾﻪ ﺻﻔﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺑﺪﯾﻦ ..

ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ؟؟؟ ﮔﻔﺖ ﭼﻮﻥ ﺗﻮﻗﻌﺶ ﺯﯾﺎﺩﻩ . 15 ﺑﺮﺍﺑﺮ....

وصیت نامه یه شوهر خسیس

naser بازدید : 1141 پنجشنبه 30 خرداد 1392 : 20:37 ب.ظ نظرات (0)

روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود،

قبل از مرگ به زنش گفت:

من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .

او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.

زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را واداع کرد.
 

داستان خنده دار بگم کیم؟

naser بازدید : 1054 پنجشنبه 30 خرداد 1392 : 20:22 ب.ظ نظرات (0)

یــه بـار هـم مـاشـیـن و بـرداشـتـیـم و بــا بـچـه هـا رفـتـیـم بـیـرون….


حـالا صـدای ضـبـط تـا آخـر زیـاد هـمـه هـم داشـتـیـم مـی رقـصـیـدیـم تـو

مـاشـیـن,خـلاصـه یـهـو یــه افـسـرِ جـلـومـون رو گـرفـت گـفـت بـزن بـغـل…

به ادامه مطلب بروید

پیتر دانش آموز راست گو(طنز)

naser بازدید : 1568 سه شنبه 19 دی 1391 : 11:50 ق.ظ نظرات (1)

پیتر هشت سال و نیمش بود و به یک مدرسه در نزدیکی خونشون می‌رفت. او همیشه پیاده به آن جا می‌رفت و بر می‌گشت، و همیشه به موقع برمی‌گشت، اما جمعه‌ی قبل از مدرسه دیر به خانه آمد. مادرش در آشپزخانه بود،‌ و وقتی او (پیتر) را دید ازش پرسید «پیتر، چرا امروز دیر آمدی»؟

 

شنل قرمزی(داستان طنز)

naser بازدید : 1418 پنجشنبه 20 مهر 1391 : 15:05 ب.ظ نظرات (0)

یه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت :
عزیزم چند روزه مادر بزرگت مبایلشو جواب نمیده . هرچی اسمس  هم براش میزنم
باز جواب نمیده . آنلاین هم نشده چند روزه . نگرانشم .
چندتا پیتزا بخر با یه اکانت ماهانه براش ببر . ببین حالش چطوره .

 

خلبان های نابینا

naser بازدید : 1373 یکشنبه 08 مرداد 1391 : 11:54 ق.ظ نظرات (0)

دو خلبان نابینا که هردو عینک‌های تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپیما آمدند، در حالی که یکی از آنها عصایی سفید در دست داشت و دیگری به کمک یک سگ راهنما حرکت می‌کرد. زمانی که دو خلبان وارد هواپیما شدند، صدای خنده ناگهانی مسافران فضا را پر کرد. اما در کمال تعجب دو خلبان به سمت کابین پرواز رفته و پس از معرفی خود و خدمه پرواز، اعلام مسیر و ساعت فرود هواپیما، از مسافران خواستند کمربندهای خود را ببندند.

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات

  • سرگرمی
  • آرایش وزیبایی
  • فرهنگ وهنر
  • آشپزی وتغذیه
  • روانشناسی
  • زندگی زناشویی
  • بازار
  • سلامت
  • کامپیوتر واینترنت
  • تصاویر
  • دنیای مد
  • آهنگ
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1600
  • کل نظرات : 504
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 2116
  • آی پی امروز : 238
  • آی پی دیروز : 475
  • بازدید امروز : 1,416
  • باردید دیروز : 2,617
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 1,416
  • بازدید ماه : 38,404
  • بازدید سال : 245,618
  • بازدید کلی : 7,325,311