ﺑﻌﺪ از اﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎل ﺑﺎز ﻫﻢ ﺗﻮ را دﯾﺪم و ﻗﻠﺒﻢ ﻟﺮزید
ﺣﺲ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ ﺑﻮد!
ﺣﺲ ﻟﯿﻮان ﺗﺮک ﺧﻮردﻩ ﮐﻪ ﭘﺮ ﻣﯿﺸﻮد از ﭼﺎﯾﯽ داغ . . .
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
توانمندسازی یادگیری مشارکتی: راهنمای جامع سرور اختصاصی بیگ بلو باتن | 0 | 17 | reyhanehseo82 |
ساختن قلعه دیجیتال شما: راهنمای جامع برای هاست ویندوز آلمان | 0 | 13 | reyhanehseo82 |
ساختن کاخ آنلاین ایرانی شما: راهنمای هاست وردپرس ایرانی | 0 | 9 | reyhanehseo82 |
راهنمای جامع طراحی ویلا | 0 | 11 | reyhanehseo82 |
طراحی نمای ساختمان و طراحی پلان ساختمان | 0 | 9 | reyhanehseo82 |
نمایندگی بوتان منطقه 21 | 0 | 12 | amir14364 |
هامین دنتال؛ عرضه کننده اتوکلاو دندانپزشکی | 0 | 13 | hamindental |
ﺑﻌﺪ از اﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎل ﺑﺎز ﻫﻢ ﺗﻮ را دﯾﺪم و ﻗﻠﺒﻢ ﻟﺮزید
ﺣﺲ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ ﺑﻮد!
ﺣﺲ ﻟﯿﻮان ﺗﺮک ﺧﻮردﻩ ﮐﻪ ﭘﺮ ﻣﯿﺸﻮد از ﭼﺎﯾﯽ داغ . . .
بوی فراموشی گرفته ام
رنگ تنهایی و دلشکستگی
بغض و خاموشی دیوانه ام کرده است
چیزی نیست گمانم تاریخ مصرفم گذشته است …
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دگر با جوانان ناز کن با ما چرا
•
•
•
به ادامه مطلب بروید
من آن ابرم که میخواهد ببارد
دل تنگم هوتی گریه دارد
دل تنگم غریب این در و دشت
نمیداند کجا سر میگذارد . . .
*********************************
به ادامه مطلب بروید
دانم و دانی که جانم عاشق از آن توست
پس بزن آتش به جانم که جانم جان توست
گر زنی آتش به جانم من بسوزم در رهت
پس از آن هر ذره از خاکسترم خواهان توست . . .
به ادامه مطلب بروید
من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم: در عصر ها انتظاربه حوالي بي
كسي قدم بگذار ! خيابان غربت را پيدا كن و وارد كوچه پس كوچه هاي تنهاي شو ،كلبهي
غريبي ام را پيدا كن كنار بيد مجنون خزان زاه و كنار مرداب آرزوهاي رنگي ام! در كلبه را باز
كن و به سراغ بغض خيس پنجره برو ٬ حرير غمش را كنار بزن او را مي يابي ...
روي آن شيشه تبدار تورا"ها" كردم،اسم زيباي تورابانفسم جاكردم،شيشه بدجوردلش ابري
وباراني شد،شيشه رايك شبه تبديل به درياكردم، باسرانگشت كشيدم به دلش عكس
تورا،عكس زيباي توراسيرتماشا كردم
دلـَ ــمــ
رُمـآن عاشقانهـ میخــواهـَـد
که تـــ ـو آن پسرکِ بالآ بلــ ـنـد ِ
سینه ستـَ ـبرَش بـآشی
و مَـ ـن دخــ ـترکی سر بـه هـَـ ـوا
کــ ه با تمـآمـِ سر بـه هــ ـوا بودن هایـَش
به راه آورد تـــو و دلــَ ـت را
به ادامه مطلب بروید
عشق بازی کار فرهاد است و بس / دل به شیرین داد و دیگر هیچکس
مهر امروزی فریبی بیش نیست / مانده ام حیران که اصل عشق چیست ؟
حریقی به جانم زدی با نگاهت / دلم را ربودی تو با روی ماهت
سیاهی برفت از تمام جهان / چو دیدم به یک لحظه چشم سیاهت
خدایا
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن
اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت . . .
هنوز نیامده ای خداحافظ ؟ تقصیر تو نیست ، همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت نه دست که دل تکان می دهم
ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ
تعداد دقیق مژه هایت را میدانم ، تعجب نکن
مگر زندانی کاری جز شمردن میله های زندانش دارد ؟
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت ، باید بسنده کنم به رویای دیدنت
تعداد صفحات : 2